در حقیقت، شهر متن متنهاست، متنی که گفتمانهای گوناگون را در خود جای میدهد. هیچ متنی به میزان خانه و به ویژه شهر در خود پذیرای آثار و بافتهای متنوع نیست. همین وضعیت موجب پیچیده شدن مطالعه شهر میشود حال اگر موضوع مطالعه تصویر شهر در ادبیات و هنر باشد به مراتب دشوارتر خواهد بود.
شهر در عین حال یک ابررسانه نه فقط برای هنرها بلکه برای انسان، زندگی انسانی و تحولات بزرگ بشری است. خیابان یا میدان فقط برای عبور و مرور نیست برای ملاقات و اجتماع کردن است به یاد بیاوریم تاریخ و ریشه واژه «خیابان» را. خیابان هرات و خیابان قزوین و خیابان چهارباغ اصفهان. میدان آزادی، میدان تحریر و میدان مروارید را.
شهر، متنی برگرفته از فرهنگ
شهرسازی و معماری همانند هر ساخته و پرداخته انسانی یک امر فرهنگی است. به همین دلیل، هر فرهنگی دارای ویژگیهای شهری خاص خود است. بنابر این جای تعجب ندارد که فرهنگها با توجه به خصوصیات فکری و دینی، تاریخی و اجتماعی همچنین اقلیمی، شهرسازی خاص خود را دارند. به عبارت دیگر، زیبایی شناسی شهر و معماری هر جامعه ای برخاسته و برگرفته از باورها و تخیلات آن جامعه بوده است.
به طور مثال، اندیشه غرب که بر پایه جدایی از طبیعت و غلبه بر آن استوار شده، سبک خاص خود را در خلق اثار ادبی، معماری، نقاشی یا مجسمه سازی دارد. نقاشی مونالیزای داوینچی یعنی این نماد نقاشی اروپا را به یاد بیاوریم که چگونه طبیعت در پس-زمینه خفه و محو شده است. همچنین، نحوه برخورد عمارت با آسمان در غرب برخوردی چالشزا و خشم آلود بوده و این نوع نگاه از گذشته و از معماری گوتیک و پیش از آن وجود داشته است. بر همین اساس در فرهنگ غرب واژه ای به نام آسمان خراش به وجود می آید. حال آنکه، در اندیشه اصیل ایرانی-اسلامی معماری هیچگاه آسمان را نخراشیده و به آن نشوریده و نخروشیده است.
بابلیها با برافراشتن برج میخواستند به حریم الهی تعدی کنند. قوم ثمود نیز با ساختن خانههای صخره ای، خود را آسیب ناپذیر میدیدند و طغیان کردند. قصرها و کاخها نیز جوری ساخته می شوند که شکوهی پوشالین به یک چیزی یا کسی به نام شاه یا سلطان بدهند. بناهای لوئی شانزدهم در فرانسه و سبک نازیسم در آلمان نیز به گونه ای دیگر کبر و نخوت را نمایان می سازند. مسابقه بزرگ برج سازی و یا آسمان خراش سازی که امروزه تب آن برخی از کشورهای جهان شرقی را بیشتر گرفته است حکایت از تقلیدی مضحکانه و ناآگاهانه از همان گردن کشیهای الحادی دارد. در صورتیکه، معماری ایرانی خاضع و درون گراست. به طور نمونه معماریهای فرورفته در زمین کاشان، یا صورت ساده خانه های یزد و یا گنبدهای نیلی رنگ مساجد اصفهان و یاهای بسیار بیانگر خضوع و کرنش در عین حال زیبایی، هماهنگی و صلابت معماری این مرز و بوم است. بنابر این شهرها آینه اندیشه و خیالند.
شهر، کلان متن فرهنگ ساز
اما، شهر فقط برگردان و آینه گردان ماهیت فرهنگها نیست بلکه همانند بسیاری از هنرها و حتی بیش از هر هنر دیگری هویت سازی می کند. انسان در متن شهر بالنده می شود و رابطه انسان با شهر چنان در هم پیچیده شده که به دقت نمی توان گفت آیا این انسان است که شهر را می سازد یا این شهر است که به انسان شکل می دهد. هیچ ساخته ای به اندازه شهر بر انسان تاثیر نمی گذارد چنانکه تجربه شهرنشینی مهمترین تجربه بشری محسوب می شود. شهر معناسازی می کند. شهر زبان بزرگ است و سخنی بی وقفه با شهروندان دارد. بنابر این، شهرها را باید جدی گرفت زیرا اندیشه، احساس و حتی باورهای ما را شکل می دهند و یا دگرگون می نمایند.
نقش فضا به ویژه فضای شهری و معماری آنقدر در شکلگیری ذهنیت، شخصیت و هویت انسانی و فرهنگی اساسی است که امروزه بیش از هر زمان دیگری بر آن تاکید می شود و حتی رویکردهای تازه ای برای مطالعه آن به طور مثال در ادبیات و هنر همچون نقدجغرافیایی، نقدمحیط زیستی و نقد فضایی در این دهه های اخیر مطرح شده است. به عبارت دیگر، شهر شرقی انسان شرقی و شهر غربی انسان غربی پرورش می دهد.
بر همین اساس، شهر در معنای ایرانی-اسلامی دارای ویژگیهای خاص خود است. نه فقط زیبایی شناسی و کارکرد ویژه خود را دارد بلکه در مسائل دیگر همچون چگونگی تعامل با طبیعت نیز دارای نگرش مخصوصی است. طبیعت در این شهر و در این معماری حضور دارد بادگیرها، سردابها، اورسیها، آفتاب نشینها، ... شهر ایرانی-اسلامی یک مسجد یک معبد بزرگ است مملو از معنویت، امنیت و عشق. شهر در این معنا محل دیدن، بوئیدن، نفس کشیدن، لذت بردن، زندگی کردن، گفتگو کردن، اجتماع کردن و متعالی شدن است.
تصویر شهر در سیمای هنر
شهرها همانند دیگر پدیده های فرهنگی دارای لایه های گوناگونی هستند. آنچیزی که با نگاه نخست و توسط عامه مردم مشاهده می شود لایه رویین و آشکار آن است. اما شهر دارای لایه های عمیق و پنهانی است که به مراتب مهمتر و اساسی تر تلقی می شوند. شناخت باطن و لایه های عمیق شهر آسان نیست. بهترین عنصری که می تواند به شناخت این زیرساخت بپردازد هنر است. در حقیقت، هنر و ادبیات اسطرلاب جهان زیرین، ژرف و شگرف فرهنگ و پدیده های فرهنگی همچون شهر هستند. هنر احوال درونی شهر و جامعه را می نمایاند. به همین روی تصاویر هنری از شهر دارای ارزش حقیقی و تحقیقی فراوانی هستند.
متاسفانه، هنرها اغلب از شهرهای امروزی تصاویری خوبی ارائه نمی دهند. بیشتر شهرها همچون یک دیگری هولناک تصور شده، آلوده و از هم گسیخته است. بی دلیل نیست که هنرها به همراه انسان معاصر به محض اینکه فرصتی پیش می آید از شهر می گریزند. روابط انسانی بیش از پیش گسسته و همسایه ها گاهی بیگانه تر از مریخیها شده اند. تصاویری که هنر ارائه می دهد و همایش حاضر به تحلیل آنها می پردازد قابل توجه هستند. خانه، محله، محیط کار و فضاهای عمومی شهری دارای موضوع تصویرسازی بسیاری در رمانها، فیلمها، نمایشها، نقاشیها و حتی موسیقیها بوده اند که کارشناسان این همایش به بحث در مورد آنها می پردازند. این تصاویر بسیار مهم اند. فقط آدمهای کم مایه هستند که اینها را خیالی و موهوم می پندارند. این تصاویر نشانه هستند و دلالتهای ویژه ای دارند، رمز هستند و رازهایی در سینه دارند.
تا حدودی با همین نگرش بود که خانه هنرمندان ایران به کمک و یاری سازمان زیباسازی شهر تهران به بررسی بازنمایی فضاهای شهری در هنر و ادبیات پرداخت. هدف اصلی شناخت ویژگیهای شهر به ویژه شهر ایرانی-اسلامی در سیمای هنر و ادبیات است. هنر و ادبیات می توانند هم ضمیر ناخودآگاه شهر را به تصویر بکشند، هم به نقد آنها بپردازند و هم الگوهای «آرمان شهری» پیشنهاد دهند. این همایش همچنین در نظر دارد در حوزه دانشهای تطبیقی به گسترش تعامل بینارشته ای و چندرشته ای میان هنرها، هنرمندان و متخصصان با محوریت معماری و شهرسازی بپردازد. بی تردید این همایش می تواند آغازی برای مجموعه ای از پژوهشها و همایشها در این خصوص قلمداد شود امید است سازمان همچنان و بیش از گذشته در این مسیر ما را کمک رسان باشد.
منبع: وب سایت خانه هنرمندان